قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک! هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی ایا رفتی با باد ؟
با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای
راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند ...
این شعر رو خیلی دوست دارم. نه چون اخوان گفته. نه چون شرح حال این روزهامه. نه چون شعر قشنگیه. چون...تو رو به یاد من میاره! :)
دست بردار از این در وطن خویش غریب...
شعر قاصدک با صدای مهدی اخوان ثالث
پ.ن. من همین جا اعلام شرمندگی میکنم بابت auto start بودن آهنگ زمینه ی وبلاگ! تنظیمات نداره ولی به محض اینکه خودم آهنگ رو پیدا و دانلود کنم، درستش میکنم.
نشسته اند ملخ های شک به برگ یقینم
ببین جه زرد مرا می جوند، سبزترینم!
ببین چگونه مرا ابر کرد، خاطره هایی
که در یکایکشان، می شد آفتاب ببینم
شکستنی شده ام، اعتراف می کنم، اما
ز جنس شیشه ی عمر توام، مزن به زمینم
برای پر زدن از تو، خوشا مرام عقابان
کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم؟
نمی رسند بهم دست اشتیاق من و تو
که تو همیشه همانی، که من همیشه همینم
محمدعلی بهمنی
پ.ن. همینم! نه بیشتر و نه کمتر.
نمیدونم این روزا من یه جور خاصی شدم یا همه با من یه جور خاصی رفتار میکنن؟! به خدا من جُزام ندارم! راست میگم!!
دلم میخواد تا ابدیت تنهای تنها باشه. تنهااااااااااااااااااااااااااااا
پ.ن. دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر، با خودت مرا ببر خسته ام از این کویر...
دلم عجیب گرفته بود و هرچی فکر میکردم چی کار کنم که آروم بشم، هیچ کاری به ذهنم نمیرسید. یعنی هر راهی رو امتحان میکردم باز بی فایده بود و آخر تنها چیزی که برام موند سردرد بود! فال حافظی که گرفتم مطابق معمول این مدت کاملا با حال و هوای من جور بود. البته شنیدنش با این صدا یه حس دیگه ای داره ( نمیدونم صدای کیه، شبیه صدای آغاسیه ) ولی خب چون فایل صوتی اش رو ندارم فقط متنش رو میذارم:
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گرچه صد رودست در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
پ.ن. :|||| توضیح لازم ندارد!!
پ.ن.2. راستشو بگید! کدومتون نفرینم کردید که امروز 100 بار مردم و زنده شدم؟! خلاصه اگه مُردم حلالم کنید دیگه!
گفتند زندگی
بار دگر به روی تو لبخند می زند
و ای شاعر رمیده دل، افسون نوبهار
بار دگر به پای دلت بند می زند
این هم بهار
خنده شیرین روزگار
پس کو قرار بخش دل بی قرار من؟
پا می نهم به راه
به امید مهر یار
ای وای بر من و بر دل امیدوار من
سالی دگر گذشت و دریغا که من ز عمر
جز خاطرات تلخ، بری بر نداشتم
در دل نشاندم اخگر عشقش به اشتیاق
بیچاره من که چاره دیگر نداشتم
لبخنده بهار نخنداندم، که من
لبخنده های دلکش او را ندیده ام
بیزارم از نسیم نوازشگر بهار
چون تا کنون نوازش او را ندیده ام
سال گذشته گرچه به غم سوختم، ولی
دیگر در آرزوی نگاهی نسوختم
بی اختیار دل به خیالی نباختم
هر دم در این خیال به راهی نسوختم
امسال، چشم من
دنبال چشم غم زده غم زدای اوست
ور با همه رمیده دلی زنده مانده ام
تنها برای اوست.
منوچهر نیستانی
پ.ن. سال نو با یکی دو روز تاخیر مبارک! امیدوارم سال خوبی داشته باشید :)
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر | خرمن سوختگان را همه گو باد ببر | |
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا | گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر | |
زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات | ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر | |
سینه گو شعله آتشکده فارس بکش | دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر | |
دولت پیر مغان باد که باقی سهل است | دیگری گو برو و نام من از یاد ببر | |
سعی نابرده در این راه به جایی نرسی | مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر | |
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده | وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر | |
دوش میگفت به مژگان درازت بکشم | یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر | |
حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار | برو از درگهش این ناله و فریاد ببر |
پ.ن. چند وقته پرشین گیگ برای آپلود آهنگ اذیتم میکنه. سرور بهتری واسه فضای رایگان سراغ ندارید؟